سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلور نازک احساس

 

هیچ وقت به خاطر حرف مردم زندگیت رو خراب نکن

دهن این مردم همیشه بازه

پولدار باشی میگن دزده

ساده باشی میگن بد بخته

زیاد گردش بری میگن وله

تو خونه باشی میگن افسردس

خوشگل باشی میگن خرابه

مرامت مردونه باشه میگن دنبال فلانه

و....


پس بذار هرچی میخوان بگن خدای توست که باید تورا قضاوت کنه و بس

پس لذت ببر از زندگیت که دیگه به امروز بر نخواهی گشت...

 


 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/6/11ساعت 7:34 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |


"گـر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم"

آهِ سرد و اشکِ چشم بی گناهم را بفهم


بی تو بالا می رود شبها صدای هق هقم

بغض ها و گـریه ی هنگام آهم را بفهم


روزگار سرد و تاریکی یقیناً پیش روست

سرگذشت روزهای سال و ماهم را بفهم


با نگاه پر سکوتم با تـو می گویم سخن

معنی نا گفته هـای در نگاهم را بفـهم


کفشها هم اندکی پای مـرا یاری نکرد

قصه هـای نارفیقِ نیمه راهـم را بفهم


آسمانِ دیدگانم ای عسل بارانی است

با نگاهت لحظه ای حالِ تباهم را بفهم


علی قیصری

 


می شود مایل به عاشق

درد هرجا که هست

 

جان سخت عاشقان

آهن ربایِ دردهاست

 

صائب تبریزی

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/6/11ساعت 7:30 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |

خیالت به عطر نارنج

در خیابان های شیــراز می ماند

آه که چه طعمیست

نامــت در دهــانم

صدایم که میزنی

د لـــم نارنجستان کوچکی است

پر از شکوفه های تو...

 


مارال اصلانی

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 95/2/14ساعت 6:0 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |


نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی

خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی


-با نگاهت داغ یک رویای شیرین بر دلم

می نشانی تا بفهمم حکم ویرانم تویی


بیقراری میکند در شعر هم رویای تو

باعث بی تابی چشمان گریانم تویی


آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم

ربّنا و آتنای بین دستانم تویی


گرگهای چشم تو، آدم به آدم می درند

من نمیترسم از آن وقتی که چوپانم تویی


عشقِ دورم از کجای قلعه ام وارد شدی؟

که ندیدی در حریمم، ماه و سلطانم تویی


درد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیست

من غلط کردم نگفتم دین و ایمانم تویی


نه زلیخا هم نمیفهمد همین حال مرا

تا جهنم میروم حالا که شیطانم تویی


در غزلهایم شکستم، ذره ذره...راضی ام

منزوی باشم، نباشم،حرف پایانم تویی


تا قیامت در میان سینه حبست می کنم

تا قیامت حسرت چشمان حیرانم تویی


پویاجمشیدی

 


آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم

ربّنـــا

و

آتنای

بین دستانم تویی

.

.

پویا جمشیدی


 

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 95/2/14ساعت 5:54 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |

 

تمامِ دنیا باید خلاصه شود

در یک چهاردیواری

پر از گــلدان و عطــر و عشــق

تمامِ خوشی باید خلاصه شود

در صدایِ پایی که از راه پله ها

به سمتِ خانه می آید

 و دخترکی که پشتِ در

یک بارِ دیگر خودش را در آینه برانداز می کند

یک لبخند می زند

و بی آنکه منتظرِ زنگِ در باشد

در را باز می کند

خوشبختی یعنی

اشتیاقِ دیدنِ چشمهایِ منتظر

و یک خسته نباشید

از زبانِ کسی که با فکرش

تمام مسیر را میان‌بُر زده ای...

زندگی یعنی اگر امروز خنده هایش کم رنگ شد...

تو بجایِ او بخندی تا خدا فردایتان را رنگین کمانی کند.

.

.

عادل دانتیسم

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 95/1/29ساعت 7:46 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |


مَرد آنست که در عشق صداقت دارد

در رَهِ منزلِ لیلاش، شهامت دارد


مرد آنست که در قهر وُ جدایی حتّی

از عزیزش همه جا قصدِ حمایت دارد


مرد آنست که وقتی دلِ او درگیر است

در نه گفتن به هَوس، دستِ صِراحَت دارد


مرد آنست که وقتی گُلِ او غمگین است

در به رقص آورِیَش، سازِ درایت دارد


مرد آنست که حتّی جسدِ بی جانش

با رَقیبان سرِ معشوق، رقابت دارد!


"ای که از کوچه معشوقه ما میگذری"

چشم درویش بکن! عشق، قِداسَت دارد

.

.

محمد صادق زمانی

 


گر همسفر عشق شدی ، مردِ سفر باش

 

ورنه ره ِ خود گیر و یکی راهگذر باش !

.

.

محمد علی بهمنی


 

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/1/27ساعت 6:45 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |

 

دوست داشتنِ " تو "

مـــــرا زیبــا می کند

آنگونه که گل سرخی، موهایم

و لبخنـــدی لبهایم را !

با هر " دوستت دارمِ " تو

دختری به گیسویش گلی سنجاق کرده

در آیینه لبخند میزند...

.

.

.

سارا عبدی

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 94/12/25ساعت 12:27 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |

   1   2   3   4      >

 Design By : Pichak