بلور نازک احساس
دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم گلِ مریم وسطِ بال و پرت بگذارم ... هی بگویم که تو را دوست ندارم اما یک سبد گل بخرم پشتِ درت بگذارم ... بشنوم از دلِ خود مهرِ دلم را کندی مشتی از نقل به کیفِ سفرت بگذارم ... بروی پشتِ سرت را پیِ من چک بکنی .. رفته ام اشک به پیشِ پدرت بگذارم ... بشنوی غم زده ام باز بیایی سمتم دستِ خود را ببرم بر کمرت بگذارم ... غرقِ آغوش توام ، بنده غلط کردم اگر دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم ... شاعر؟؟؟
از عشق من به هر سو در شهر گفت و گویی است
من عاشق تو هستم این گفت و گو ندارد.. . . . شهریار ................................................................................. دوست ترت دارم از هر چه دوست... ای " تو " به " من " از خود من خویشتر... . . . قیصر امین پور
Design By : Pichak |