سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلور نازک احساس

 

خنده های لب تو باز گرفتارم کرد

غمزه فرمودی وچشمان تو بیمارم کرد


روزگاری به دلم بود که آدم بشوم

خوشه ی گندم لبهات، گنه کارم کرد


خواستم راز من وتو نشود فاش ولی

مستی جام می ات،حکم به اقرارم کرد


بوسه خواهی ز لبت دست خودم نیست عزیز!

جنس مرغوب لبان تو خریدارم کرد


من غم عشق تو را از همه پنهان کردم

قصه را فاش،همین زردی رخسارم کرد


هی به خود گفتم از عشقت نزنم حرف ولی

عاقبت شهره هر کوچه وبازارم کرد!


دل بریدم زهمه خلق جهان در پی دوست

عاقبت حقد وحسد از همه بیزارم کرد


گفته بودم که دل نسپارم به کسی

خنده های لب تو باز گرفتارم کرد...پوزخند

 

 

خنده هایت چه گلی بر سر دنیا زده است ؟!!

که خدا دست به این خلق معما زده است

مست بودم به خودم آمدم و دیدم که

آتش عشق تو بر مزرعه ما زده است ....

.

.

(سعید شیروانی)

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 94/11/22ساعت 12:23 عصر توسط زهــــرا & روشنـــک نظرات ( ) |


 Design By : Pichak